یه دختر چشم زاغ

متن مرتبط با «مامان و معنی زندگی» در سایت یه دختر چشم زاغ نوشته شده است

کوچولو!

  • دوست جان دچار مشکل شده بود..ازون حاداش! چیزی که خیلی بد بود این بود که آقاهه رفته بود! البته اونم نمیدونست!! و وقتی فهمید ( این یکی دوست جانمون زنگ زد بهش و هر چی از دهنش درمیومد بهش گفت! و من نتونستم, ...ادامه مطلب

  • نو!

  • اون موقه ها اینجوری نبود! وقتی میگفتن یکی باید قلبش عمل شه اولین چیزی که به ذهن میومد این بود که از اتاق عمل میاد بیرون یا نه؟!بابا تا اون روز حالش خوب بود، ظاهرش خوب بوده ینی ... خیلی یهویی با یه درد, ...ادامه مطلب

  • من و اون

  • دو سه روز مونده بود تا عید.. نشسته بودم تو اتاقم و فک میکردم! عمیق و جدی! یه تصمیمی گرفتم پیش خودم.. خیلی بهش فک کرده بودم.. چندین سال بود که فک میکردم! ولی گذری... این بار اما گذری نبود! نگذشتم ازش! , ...ادامه مطلب

  • صداهای دوست داشتنی!

  • رفتم از نون فاتزی خرید کنم، هدف نون باگت بود ولی داشتم ویترینو نگا میکردم یه چیز هیجان انگیزم بخرم.. یه آقایی ام  کنار من داشت کیکارو برانداز میکرد، من فقط متوجه حضورش بودم... که ایشون گفت: خسته نباشی آقا، لطفا دو تا پیراشکی و .... دیگه بقیه حرفشو توجه نکردم! محو صداش شدم!! صداش اونقد نافذ و رسا و البته آشنا  بود که بی اختیار نگاش کردم، ینی قشنگ زل زدم بهش! کاری که هیچ وقت نمیکنم خب.. البته همزمان, ...ادامه مطلب

  • عروسی و ...

  • * عروسی پسر ته تغاریه خونمون بود...   آقا، مهربون، به درد بخور، خونگرم، دوست داشتنی، کسی که میتونی روش همه جوره حساب کنی... دیدن ح تو لباس دومادی کنار عروسش،حس خاصی بود برام؛ هم خیلی خوشحال بودم و ذوق داشتم هم... میگم ح دلم برات تنگ میشه... میگه فک کردی میرم میشینم تو خونه خودم؟! عمرا.. ما اینجاییم، بعضی وقتا که کار داشته باشیم یه سریم به اونجا میزنیم... هر هر میخندید... * میگف ، میخندید,عروسی ...ادامه مطلب

  • روووح

  • تا حالا به روح فک کردین؟ به روحتون؟تعریفتون از روح چیه؟ چه تصوری ازش دارین؟ اصلا شده فک کنین از کجا اومدین؟ جدی فک کرردنااا.. مطالعه داشتین؟ اطلاعات؟ یا شاید حتا دریافتای درونی؟    ,روووح ...ادامه مطلب

  • تولدت مبارک!

  • * آدم مذهبی نیستم اصلا.. بیشتر سعی میکنم آدم خوبی باشم، نیت خوبی داشته باشم، برا این "خوب" هم تعریف دارم دیگه..  چارچوبایی دارم و سعی میکنم بهشون پایبند باشم.. خط قرمزایی برا خودم دارم که هیچوقت ازشون رد نشدم؛ همیشه از خدا خواستم روحم اونقدی پاک بمونه که اگه کار خلاف.. بد.. نمیدونم همچین چیزی! کردم , ...ادامه مطلب

  • دیوانه!

  • به ما گفتند ‏شما دیوانه اید؟! گفتم نه ما فقط تعدادمون کمه اگه بیشتر بودیم شما دیوونه بودید.  ,دیوانه از قفس پرید,دیوانه شو دیوانه شو,دیوانه داماهی,دیوانه خانه,دیوانه به انگلیسی,دیوانه ساز,دیوونه خونه,دیوانه چون طغیان کند,دیوانه منم منکه روم,دیوانه ها ...ادامه مطلب

  • کوچک!

  • "اون لبای قلوه ایتو بده مام بخوریم"  یه صدای دورگه، از اونا که هنوز مردونه نشده حتا اینو گفت! سرمو بلند کردم؛ یه پسر که نه، پسر بچه 14 - 15 ساله هم تعجب کردم و هم حرصم گرفت - برو اول مشقاتو بنویس بعد که با سواد شدی بزرگتر شدی این حرفارو یاد بگیر، هنوز خیلی جوجویی واس این کارا، اوکی کوچولو؟؟ انتظار نداش جلوشو بگیرم و همچین حرفایی بزنم ...واقعا اونقد کوچولو بود که با همین چن کلمه من ترسید. اونی که بم متلک پرونده بود ازم حساب برد :)) ,کوچک شکم,کوچک,کوچک زاده,کوچک شدن بیضه,کوچک به انگلیسی,کوچک جنگلی,کوچک کننده بینی,کوچک شدن مغز,کوچک کننده بینی آیدان,کوچک بودن بیضه ها ...ادامه مطلب

  • اندر فواید حواس پرتی

  • امروز تو شرکت کلی سوتی دادم مهندس بار اول با خنده: اینا چیه داری به من تحویل میدی؟! بار دوم با چشای متعجب نگام کرد که دیگه خودم فهمیدم هر چه زودتر برم بهتره :)) بار سوم گف: تو امروز کجایی؟؟  دیگه آخرش ساعت 11 صبح نشده: پاشو برو خونه ، بیا برو ، بدو، ما امروز کار کردنه تورو نمیخوایم .... _ مهندس الان جدی گفتین؟ _ بله، بفرمایین _ مهندس الان مهربونین؟ یا عصبانین اینجوری می گین؟ خندش گرفت از طرز حرف زدنم : بیا برو ف... یه چیزی بهت میگمااا _  چشــــــــــــــــم و شاد و خرم کیفمو برداشتم و از بجه ها خدافظی کردم  مستقیم رفتم بیمارستان، جاییکه حواسم بود! * امروزعزیزم از, ...ادامه مطلب

  • پرواز!

  • گفته ف... پرواز کرده الان در حال پروازه آزاد و رها راهش بازه + منو گفته!  ,پرواز همای,پرواز چارتر,پرواز ماهان,پرواز تهران مشهد,پرواز روح,پرواز خارجی,پرواز چارتر چیست,پرواز تهران استانبول,پرواز مستقیم تهران نیویورک,پرواز ترکیه ...ادامه مطلب

  • مامان

  • اصولا وقتی دارم با کسی صحبت میکنم به صدای دینگ دینگی که میگه تو تلگرام خبراییه توجهی نمیکنم  مشغول صحبت با دکتر بودم که این صدای دینگه اومد، حواسمو پرت کرد! دکتر گف نگا کن خوب، گفتم نه بابا حالا بعدا می بینم ، گف نه مثلینکه منتظر بودی، ببین و ازم فاصله گرفت و رفت پشت میزش  منتظر نبودم! بالای لیستم مامان بود 6 تا unread! باز کردم : ف...م  عزیزدلم روزت مبارک، ممنون که هستی مرسی که دخترمی و ....  و چن تا استیکری که میدونه دوس دارم نمیدونم قیافم چه جوری شده بود که دکتر گفت: چه حالِ خوشِ قشنگی :) چه خوب که باز کردی عشقو با تمام سلولام حس کردم دلم میخواست همون لحظه پیشش,مامان,مامان پز,مامان امید,مامان جون,مامانی,مامان و من,مامان به انگلیسی,مامان تولدت مبارک,مامان امید شیرازی,مامان و معنی زندگی ...ادامه مطلب

  • این روزا

  • زمان انگار داره یواش تر از همیشه می گذره... دلم میخواد اول این چن روز زودتر تموم شه و یه نفس راحت بکشیم، بعدم این دوره! چن روز بعد یکی از عزیزترینام میره اتاف عمل، زیر تیغ! عملی که سخته، سنگینه و ... نمیخوام بقیشو بگم نمیخوام حتا فک کنم  دلم می خواد بتونم آرینارو تا اونجا که میشه دور از این ماجراها نگه دارم دور از جو عمل و بیمارستان و بستری و ...  نمیخوام دل کوچولوش و چشمای نازش بلرزه، غصه دار شه.. نمیدونم چقد میشه چقد می تونم وقتی مامانش ادم اصلیه این جریانه   دلم میخواد بعد از اینا از ته دلم و با تمام وجود بگم خدایــــــــــــــا شکرت که عزیزم حالش خوبه، که,این روزا,این روزا گوزنو سر نمیبرن,این روزا با کی میخندی,این روزا لیلا فروهر,این روزا میگذره,این روزا کوکه ساز خوشبختی,این روزا هم میگذره,این روزا خیلی برام ناز میکنی,این روزا شدم مثل عروسک,این روزا سخت میگذره ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها