اندر فواید حواس پرتی

ساخت وبلاگ
امروز تو شرکت کلی سوتی دادم

مهندس بار اول با خنده: اینا چیه داری به من تحویل میدی؟!

بار دوم با چشای متعجب نگام کرد که دیگه خودم فهمیدم هر چه زودتر برم بهتره :))

بار سوم گف: تو امروز کجایی؟؟ 

دیگه آخرش ساعت 11 صبح نشده: پاشو برو خونه ، بیا برو ، بدو، ما امروز کار کردنه تورو نمیخوایم ....

_ مهندس الان جدی گفتین؟

_ بله، بفرمایین

_ مهندس الان مهربونین؟ یا عصبانین اینجوری می گین؟

خندش گرفت از طرز حرف زدنم : بیا برو ف... یه چیزی بهت میگمااا

_  چشــــــــــــــــم

و شاد و خرم کیفمو برداشتم و از بجه ها خدافظی کردم 

مستقیم رفتم بیمارستان، جاییکه حواسم بود!

* امروزعزیزم از بیماستان مرخص شد، بعد از چندین روز،امروز روز قشنگی بود واسمون... اونقد که از خوشحالی اشکمون درومد

عمل به بهترین شکل ممکن انجام شده و دکتر کاملا راضیه

 خودش سر پاس ولی شرایط خاصی داره، چندین ماه مراقبت شدید می خواد

حالش خوبه :) 

یه دختر چشم زاغ...
ما را در سایت یه دختر چشم زاغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : minnmanama بازدید : 158 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 2:36