من و اون

ساخت وبلاگ
دو سه روز مونده بود تا عید.. نشسته بودم تو اتاقم و فک میکردم! عمیق و جدی! یه تصمیمی گرفتم پیش خودم.. خیلی بهش فک کرده بودم.. چندین سال بود که فک میکردم! ولی گذری... این بار اما گذری نبود! نگذشتم ازش!  گفتم سال جدید رویه رو تغییر میدم! گور پدر همه ملاحظات! دیگه بسه! بسمه! دقیقا دقیقا بعدش، بلافاصله، یکی از بچه ها فالی رو که برام گرفته بود فرستاد! "موضوعی که سالهاست بهش فکر کردی نیاز به فکر بیشتر داره! در سال جدید تصمیمات نادرستت رو هرگز عملی نکن! همه چیزو خراب نکن! و ...." خیلی دقیق و کامل باهام حرف زده بود! انگار نشستم به یکی گفتم آقا اینجوریاس و اون جوابمو نوشته...

هیچی دیگه... زد تو دهنم! گفتم اوکی..پس من خودم اقدامی نکنم!!! بسپرم به گذر زمان! بسپرم به شما...

+ بعضی وقتا خیلی حوصلم سر میره.. خیلی حالم گرفته میشه.. وقتی میبینم به هر دری میزنم و هیییچ تغییری ایجاد نمیشه احساس خفگی میکنم.. اقا بالاخر از یه جایی ادم دلش خوش بشه دیگه.. نباید؟ باید تلاش آدم جواب داشته باشه دیگه.. نباااید؟ یه جایی یه دری باید برا ادم باز بشه دیگه......... چرا همش کارای من باید سخت پیش بره؟ چرا هیچ وقت هیچی راحت نیس؟ اصلا نمیخوام راحت باشه فقط نتیجه بده....

هر وقت به اینا فک میکنم، هر وقت اینارو میگم بهش...میگم کو پس؟ چی شد؟ این چه وضعشه الان؟ و ... برام نشونه میفرسته! خیلی دقیق (واقعا خیلی ریز و دقیق!!!) یه چیزی پیش میاد که میمونم.. به معنیه واقعی میمونم!  همش میگه صبررر.. صبرررر... بازم صبر ... امیدتو از دست نده....خوش بین باش و ..... صبر کن

نه، معلومه که من امیدمو از دست نمیدم... صبر میکنم... ولی یه تکونی چیزی.. لطفا

+ به نظرم انتظارکشیدن یکی از مزخرف ترین حسای انسانیه! خدایی اگه کسی، جایی منتظرتونه و شمام از دستتون یر میاد که انتظارشو به پایان برسونین، برسونین خب... منتظر بودن بده 

خدا جون... شمام مشمول این درخواست هستی.. لطفا توجه لازمو مبذول بفرما.. مرسی

 

یه دختر چشم زاغ...
ما را در سایت یه دختر چشم زاغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : minnmanama بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 7:46