40

ولی یکیشون برا هممون متمایز از دیگرانه، گل کاشته .. اونای دیگه همه تو بهترین شرایط و با حمایت کامل خونواده ها و کلی کلاس و مدرسه های میلیونی و تو ناز و نعمت درس خوندن

ولی این دخملک تحت فشار باباش! که اگه ال نشه و رتبه خوب نیاری و رتبت به فلان جا نرسه و فلان جور نباشه و ... نمیذارم بری، تو رتبه نیاری خواهرت (که از نظر درسی از تو عقب تره) ام اصلا نمی تونه پس اصلا لزومی نداره که بخواد کنکور بده !!!  اصلا دخترو چه به این کارا!  برا یه دختر پیشرفت با درس معنی نداره ؛ فوقش اینه که تا چن سال بعد ازدواج می کنیو  مشغول شوهر میشی و میری بچه دار میشی و کلا فراموش می کنی این عشق به درسو! درس بخونیَم تهِش همینه دیگه برات!!! می خوای بری بچه بشوری!!!

و نظرات عجیب و غریب و وحشتناکِ دیگه....

 تو خونه همچین پدری و با وجود همه تهدیداش! و فشارا درس خوند؛  تو یه خونه که کلش یه اتاق 12-13 متریه و یه آشپزخونه کوچولو با حضور2 تا خواهر و برادر کوچیکتر بدون حتی یه کلاس اضافی درس خوند و رتبه خوب آورد 

مامانش تو آسمونا پرواز کرد.. خواهرش از تهدیدای باباش خلاص شد ( که نمیذارم کنکور بدی) ... داداش کوچولوش کیف کرد که بعد این همه زجر خووووب قبول شد

دهن باباشو بست

عاشقتم دخملکِ نازنین

* دوست جان از اتریش اومده، همدیگرو دیدیم، یه کافی شاپ رفتیم برامون تخمه آورد! بار اول بود تو کافی شاپ تخمه می دیدیم!  قلیون یخی هم بار اول بود! کلهم چسبید...

* دوقلوهای پگاه از راه رسیدن و همه هی بوسشون می کردیم، تو اون شلوغ پلوغی یهو دیدیم همرو ول کردن خودشون دوتایی دارن با هم روبوسی میکنن و همو بغل می کنن؛ خیلی عشقن  

* چن هفته ایه با بچه ها می ریم باشگاه ، یکیشون رسما مریض شد کلا دیگه نتونس بیاد! یکی ضعف می کنه هر بار! یکی هم کمرش گرفت! من جون سختشونم؛ حالم خوبه...علاوه بر این هر کدوم یه یه کیلویی اضافه کردیم :)) بسیار پر بار بوده :)

* امروز برا اولین بار فسنجون درست کردم، فسنجونمو دوس می دارم ، خوشمزس