بعد از چندی...

ساخت وبلاگ
- یکی از خواستگارای خیلی سمج سالهای دور! چن شب پیش حلقه نامزدی دستش کرد... و انگار یه بار سنگینو از رو دوش من برداشتن! خیلی وقتا از ته دل براش دعا کرده بودم به اونی برسه که دوستش داشته باشه..  اینجوریش خوبه :)

- مستی اونجایی قشنگه که بشینی همه ناگفته هارو به داداش بزرگا بگی  با بعضی حرفات چشاشون گرد شه ولی بشینن منتظر نگات کنن که بقیشو بشنون... با اشکات قیافشون درهم شه... بگی و بگی و ...  بگن، دلتو قرص کنن، حالتو خوب کنن ... آخرش یه توی سبک شده خوشحال باقی بمونه :)                             حس خیلی خوبیه داشتنشون.. خوبه بودنشون

- وقتی سردم میشه و لباس میپوشم، یا پنجره میبندم، یا شوفاژو زیاد میکنم... یا وقتی که میرم خرید، لباس میخرم، کفش میخرم و ... عذاب وجدان میگیرم، چشام پر میشه، بغضم میگیره... آخه من چی کار میتونم بکنم؟ :( خدای مهربون تو هواشونو داشته باش

- روز بسیاار پر استرسی رو گذروندم ولی خداروشکر؛ امیدوار و مطمئنم نتایجم خوب میشه

+ فافای نازم، عزیزم... من چن باری برات کامنت گذاشتم، امروز هم. نمیدونم! انگار نیومده.. مرسی مهربون از احوالپرسیات :) من خوبم.. توام خوب باشی دخمل :) خیلی عشقی شما

یه دختر چشم زاغ...
ما را در سایت یه دختر چشم زاغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : minnmanama بازدید : 242 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 6:16