رنگی رنگی!

ساخت وبلاگ
داشتم موهامو میشُستم احساس کردم سرم گیج میره، با چشای بسته؛ درجا نشستم.. بعد که دیدم خوبم پاشدم به ادامه زندگی! که باز حموم چرخید سعی کردم تعادلمو حفظ کنم یا از یه جایی بگیرم که نرسیدم.. فک کنم پامم سُر خورد شایدم نه،با سر و صدای زیاد ولو شدم کف حموم، چن تا شامپو  و اینام با من افتادن، دستم چنان درد گرفت که احساس کردم شکست  بدترش این بود که بازم چشام سیاهی می رفت.. تنها کسیم که خونه بود داداشم بود |:  هی درو میزد که چی شد؟ خوبی؟ درو باز کن و ...

گفتم خوبم الان میام، ولی نمیتونستم پاشم؛ هم همه جام درد میکرد! و هم همچنان سرگیجه داشتم..

میگف بابا این درو باز کن ببینم چی شدی آخه.. گفتم آخه تو بیای تو؟ چه جوری؟!

_ باز کن میگم این درو، بدو! 

کلا وضع خیلی بدی بود! درو باز کردم؛ اول حولمو داد تو بعدشم خودش اومد.. دیگه چه جوری خودمو جم و جور کردم خدا میدونه؛ بلندم کرد و اومدیم بیرون با همون اوضاع! نذاشت دیگه برم زیر دوش 

انگشت کوچیکم خیلی شدید درد می کرد و هی میگفتم به دستم نخوری! گفت ببینم و یواش دستمو گرف تودستاش یهو یه کاری کرد که دادم رفت هوا و با اون یکی دستم زدمش! شرو کرد خندیدن، میگفت خیله خوب بابا! چه خبرته؟! بعدم گفت خواهش میکنم قابلی نداشت..   درد خیلی کمتر شد، میگفت در رفته بود..

جناب دکتر گف کار داداش جان خوب بوده و البته گف مو هم برداشته همون انگشت و آتل بندی شد.. بقیه جاها فقط ضرب دیده و دچار کوفتگی شده

سمت چپ بدنم از بالا تا پایین در رنگهای مختلفه و هی تعییر رنگ میده! سبز! زردِ کهربایی! بادمجونی! قرمز!

 

یه دختر چشم زاغ...
ما را در سایت یه دختر چشم زاغ دنبال می کنید

برچسب : رنگی رنگی شاپ,رنگی رنگی طالع,رنگی رنگی تلگرام, نویسنده : minnmanama بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 4 آذر 1395 ساعت: 3:03