دکتر شدم!

ساخت وبلاگ
با یه نفر قرار کاری داشتم

رفتم تو، بعد از سلام و اینا..

_ خانم ... دیگه؟

- بله

_ خوبین خانم دکتر؟

توضیح دادم که من دکتر نیستم

ایشونم لبخندی تحویلم دادن!

تو چن تا جمله بعدیشون دو سه بار  دیگه منو خانم دکتر خطاب کرد؛

 لبخند زدم؛  فک کردم مثلا داره تعارف می کنه یا.... نمیدونم، تعجب کرده بودم از این اصرارش تو گفتن کلمه دکتر! خلاصه که دیگه نخواستم در این مورد حرفی بزنم که انگار تعجب منو دید و گفت: دانشگا نرفتی؟ 

- چرا نرفتم، ولی ....

نذاشت ادامه بدم: خوب دیگه، پس چرا انقد تعجب میکنی؟

-  خوب انقد بالاها نرفتم     که همزمان گفت: دیپلم نیستی که؛ پس دکتری دیگه!!!

دیگه خندم گرفت به خیال اینکه داره شوخی میکنه..

شروع کردم در مورد کار صحبت کنم که دوباره گفت: چرا می خندین؟ خوب دانشگاه رفتین دیگه!!!

داشتم نگاه می کردم که بفهمم چی داره میگه..  که خیلی جدی ادامه داد

_ میگی دیپلم نیستی ،دانشگا رفتی دیگه، پس دکتری!!!

با یه خنده زورکی و  مصنوعی گفتم: چون دانشگا رفتم دکترم؟

_ آره دیگه، خانم دکتر اذیت نکن  و دوباره تکرار کرد : دیپلم نیستی پس دکتری

 دیگه فقط گفتم: اوکی

  همش داشتم با خودم می گفتم الان آخرش میگه شوخی بود و این حرفا 

دیگه اصلا تمرکز نداشتم؛ به هر زحمتی بود یه سری چیزایی که باید گفته می شدو گفتم و در حین این گفتگو متوجه شدم که ایشون احتمالا فقط سواد خواندن و نوشتن دارن و اون حرفام اصلا شوخی نبوده! راستش هضم نمی شد

ایشون صاحب یه شرکت و کارخونه هستن که تعریف ذهنیشون از تحصیلکرده، یا دیپلمه یا دکترا! این وسط لیسانس و فوق و این چیزا اصلا براشون مفهوم نداره!!!!  

* به مهندس کفتم من دیگه پیش این آقا نمیرم

می خندید و میگف : مگه بده؟ خانم دکتر شدی دیگه، چیز بدی نگفته که! 

یه دختر چشم زاغ...
ما را در سایت یه دختر چشم زاغ دنبال می کنید

برچسب : دکتر شدم,چگونه دکتر شدم,من دکتر شدم,بالاخره دکتر شدم,چرا دکتر شدم,عاشق یه دکتر شدم, نویسنده : minnmanama بازدید : 248 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 6:06